اگر دست یافتن به یک محصول موفق مستلزم حل کردن یک معادله ریاضی به شکل زیر باشد، پیدا کردن x مهمترین عامل موفقیت شما خواهد بود. اما چه مواردی میتوانند جای خالی x را در این معادله پر کنند؟
محصول شما + x = موفقیت
بیایید این موارد را یکی یکی بررسی کنیم.
جستجو برای پیدا کردن x
آیا خوب نیست که برای موفقیت در کسب و کار، یک راه میانبر وجود داشته باشد؟ یا اینکه به جای تلاش کردن برای رسیدن به آن، قرص موفیت بخوریم و موفق بشویم؟ متأسفانه چنین راههایی برای تولید یک محصول موفق وجود ندارد. مطلب ما در این باره، یک مطلب طولانی است. امیدواریم که مانند رمانهای هری پاتر، آنقدر خوب باشد که دوست نداشته باشید تمام شود.
این را تصور کنید که شما یک محصول دارید. در نتیجه شما به احتمال زیاد یا یک بنیانگذار استارت آپ هستید یا در شرکتی کار میکنید که وظایف شما در حوزه ایجاد یک محصول موفق است. اگر بنیانگذار هستید، شروع ماجرای کارآفرینی را به شما تبریک میگویم. اگر هم نیستید، در هر حال باید این مطلب را بخوانید. ممکن است تصور کنید که چون اندرویدِ گوگل موفق شد و ویندوز فون مایکروسافت نشد، همه چیز به شانس بستگی دارد. اما اینطور نیست. مسیر رسیدن به موفقیت هیچوقت واضح نخواهد بود. در این مطلب، برخی از تئوریهایی را فهرست کردهایم تا به شما کمک کنیم که کشف کنید رسیدن به یک محصول موفق چگونه است.
پس بیایید x های مختلف این معادله را نام ببریم.
همزیستی

یکی از راههایی که برای تولید یک محصول موفق، ارزش امتحان کردن را دارد، یافتن یک رابطه همزیستی با یک بیزنس دیگر است. مثلاً شرکت a در ازای هر خرید از شرکت b ، به مشتریان خود یک کالای جایزه یا کد تخفیف ارائه میدهد. مانند Spotify که کدهای عضویت پرمیوم خود را در قوطیهای چیپس Pringles قرار میدهد. در حالت ایدهآل، برای چنین همزیستیهایی باید به دنبال شرکتهایی با اندازه مشابه شرکتتان باشید، یا شرکتهایی که برای افزایش فروش خود، به شدت علاقهمند به تست کردن راهکارهای خلاقانه هستند. این کار احتمال این را افزایش میدهد که چنین معاملهای را به صورت رایگان انجام دهید.
شرکتها احتمالاً معاملاتی را میپذیرند که به حداقل تلاش آنها نیاز داشته باشد. این کار همچنین مزیت دیگری به همراه دارد که تأثیر بر بازاریابی محصول شماست. زیرا محصول شما از تمام روشهای بازاریابی استفاده شده توسط شرکتهای شریک شما نیز سود میبرد و این میتواند در دراز مدت محصول شما را به یک محصول موفق تبدیل کند. ضروری است که شرکا با دقت انتخاب شوند تا از ضدتبلیغ جلوگیری شود.
نحوه آشنایی مشتریان

دانستن این که مشتریان هدف شما در مورد محصول شما چه احساسی دارند، بسیار مفید است. به هر حال احساسات مشتری تأثیر زیادی در تبدیل شدن محصول شما به یک محصول موفق دارد. در اینجا، نظرسنجیها دوست شما هستند. صحبت مستقیم با مشتریان حتی بهتر است. در طول بررسی بازار هدفتان، یادگیری از کسانی که در مورد محصولات شما شنیدهاند، ولی ترجیح دادهاند از آنها استفاده نکنند، بسیار مفید است. شما از این طریق میتوانید ایرادات محصولاتتان را تشخیص دهید.
اولین بودن، بهترین بودن!؟

اولین بودن در یک صنعت جدید و برنامهریزی برای بلندمدت، میتواند یک استراتژی رشد عالی باشد. به عنوان مثال اولین وب سایت یا کانال یوتیوب برای آموزش یک ابزار جدید برنامهنویسی، میتواند منجر به برجستهشدن شما در آن زمینه شود.
برای مثال برنامهنویسی را تصور کنید که پلتفرم جدیدی را کشف میکند. مثلاً ویندوز فون در زمان راهاندازی آن. به عنوان یک توسعهدهنده، قرار دادن منابع آموزشی در یک پلتفرم جدید، باعث دیده شدن شما در یک رقابت کمتر خواهد شد. همچنین میتواند به معنی یک محصول موفق نباشد، چرا که تلاش بر روی پلتفرمی که شکست میخورد، بیهوده خواهد بود. (مثل ویندوز فون)
# مورد Mixer
برخی فرصتهای رشد وجود دارند که مشخص نیست آیا ایدههای خوبی هستند یا خیر. فرمول جادویی خاصی برای تولید یک محصول موفق وجود ندارد و در بسیاری از موارد، این کار به تحقیق و برنامهریزی نیاز دارد. برای مثال، مایکروسافت پلتفرم استریم بازی Mixer را به عنوان رقیبی برای پلتفرم محبوب Twitch راهاندازی کرد. در روزهای اولیه، دو دسته از استریمرها به موفقیت بزرگی در این پلتفرم دست پیدا کردند. دسته اول استریمرهای جدید Mixer بودند که به خاطر کمبود رقبا به شهرت رسیدند و دسته دوم استریمرهای برجستهای بودند که برای ترک Twitch و استفاده انحصاری از Mixer، پول زیادی دریافت کردند.
این بدان معنی بود که حتی اگر چند سال بعد Mixer به طور کامل تعطیل شود، آنها سود کردهاند. استریمرهای مشهورتر که در اینجا صاحبان محصول موفق به حساب میآیند، میتوانند در این وضعیت به راحتی به پلتفرم دیگری نقل مکان کنند و با اینکه با تعداد فالوور کمتری شروع میکنند، باز هم برد کردهاند. اما استریمرهای کوچکتری که نتوانند فالوورهای Mixer خود را به پلتفرمهای دیگر منتقل کنند، ممکن است دچار زیان شوند.
با این حال میتوان این بحث را مطرح کرد که سازندگان کوچکتر اگر از Twitch شروع کنند، ممکن است در این فضای رقابتی هیچوقت مشهور نشوند. درسی که در اینجا وجود دارد این است که اگر به دنبال حداکثر سود از یک محصول موفق هستید، تعهد داشتن یا نداشتن تصمیم سادهای نیست. گاهی اوقت تصمیمگیری نیاز به بررسی دقیق نقطه ورود و خروج استراتژی دارد.
# تغییر مخاطب هدف و محدودیت ویژگیهای جدید
باید مراقب استراتژیهای رشدی باشید که محصول را به طور قابل توجهی تغییر میدهند. به عنوان مثال شاون الیس در کتاب خود به نام Growth Hacking ، توضیح داد که چگونه با افزایش قیمتها در استارت آپ خود، یعنی Qualaroo ، باعث افزایش درآمد 400 درصدی خود شد. ظاهراً محصول گرانتر، محصول باکیفیتتری به نظر میرسد. اگرچه این امر ممکن است باعث از دست دادن مشتریان بیپولتر شده باشد، اما این اتفاق با افزایش تعداد مشتریان دیگر شرکت جبران شد. به عبارت دیگر، آنها مشتریان هدف خود را تغییر دادند. این تصمیم به خود فرد بستگی دارد که آیا برای تولید یک محصول موفق، باید مشتریان خاصی را انتخاب کند یا خیر.
هر زمان که از شخصی یا جایی اطلاعات یا مشاورهای دریافت کردید، بهتر است مبنای آن را بررسی کنید. به عنوان مثال، کتاب Hacking Growth (منتشر شده در سال 2017) به یک مطالعه در مورد نرمافزارها اشاره کرد که در سال 2005 انجام شده بود. این کار باعث شد تا این باور به اشتراک گذاشته شود که شرکتها نباید ویژگیهای جدید زیادی را در یک ورژن از یک محصول منتشر کنند. در اینجا یک مسئله وجود دارد. از سال 2005 زمان زیادی میگذرد. بدون رسانههای اجتماعی، و بدون گوشیهای هوشمند، هنوز هم باید با پلیاستیشن 2 بازی میکردیم.
همچنین درباره تغییرات زیاد toolbar های Microsoft Word در ورژنهای مختلف صحبت شده بود. این میتواند به عنوان تعمیم بیش از حد و ارائه نادرست یک محصول که منجر به نتیجهگیری اشتباه میشود تلقی شود. صحبت این بود که هرگز از تمام toolbar های MS Word استفاده نکنید. نحوه ارائه و قابلیت استفاده از ویژگیها مهم است نه تعداد آنها. تمرکز باید بر روی ارائه چیزهایی باشد که کاربران به آن نیاز دارند.
کارهای شیطانی نکنید!
مراقب استراتژیهای رشدی باشید که برای شرکت هزینههای پنهان دارند. به عنوان مثال میتوان به کیسی به نام شرکت داروسازی Mylan (در حال حاضر و پس از ادغام Vitaris) اشاره کرد. آنها محصول EpiPen را تولید میکنند که یک داروی کمکهای اولیه برای واکنشهای آلرژیک است که در سال 2007 به آن دست پیدا کردند.
در آن زمان، قیمت یک بسته دوتایی از این دارو، 100 دلار بود. تا سال 2009، قیمت این دارو به 103 دلار و 50 سنت رسید. اما طی یک سری افزایش قیمت شدید، قیمت این دارو در می 2016، به حدود 609 دلار رسید. همه اینها در دورهای رخ داد که تورم سالیانه در ایالات متحده چیزی کمتر از 4 درصد بود.
درآمد سالانه 200 میلیون دلاری Epipen ، از طریق ترکیبی از بازاریابی، لابیگری و افزایش قیمت، تا ماه می 2015 به 1.5 میلیارد دلار رسید. این یک محصول موفق ولی ناموفق بود.
از نظر ریاضی، این یک رشد فوقالعاده به شمار میآید. با این حال، تنها چیزی که رشد کرده بود درآمد نبود. جبههگیری هم بود.
در نهایت، شرکت متحمل پرداخت خسارتی به مبلغ مجموعاً 264 میلیون دلار شد. اکنون ممکن است برخی از شما متوجه شده باشید که پرداخت یک بار 0.264 میلیارد دلار بسیار کمتر از 1.5 میلیارد دلار درآمد در سال است. (البته این درآمد حاصل از سود نیست). این اولین بار در تاریخ نیست که Vitaris از چنین مدل کسب و کاری استفاده میکند، اما ضرر حاصل از این روش مالی نیست، بلکه شهرت شرکت را هدف میگیرد.
# مورد فیسبوک
مثال دیگر از محصول موفق با روشهای نادرست، شرکت فیسبوک (اکنون متا) است. برای بسیاری، دادههای غیراخلاقی و شیوههای تجاری این شرکت بسیار گسترده هستند. اینها به فیسبوک کمک کرد که درآمد تبلیغاتی و اعتیادآوری محصول خود را افزایش دهد. پس از شکستن توافق قبلی FTC در مورد مدیریت دادهها که فیسبوک با شکستن این توافق رشد بسیاری کرده بود، این شرکت 5 میلیارد دلار جریمه شد. فیسبوک طی سه ماه قبل از این اتفاق، درآمدی بیش از 3 برابر این مبلغ داشت. که باعث میشد این میزان جریمه چندان هم فاجعهبار به نظر نرسد.
فیسبوک نیز مانند Mylan ، کاربران خود را از طریق یک انحصار مؤثر به دست آورده بود. آنها اساساً از مدل «موادفروش» استفاده کردند و کاربران را معتاد شبکه اجتماعی خود کردهاند.
با این حال، کاربرانی که به محصول موفق این شرکت اعتیاد دارند، اکثراً آن را به نیکی یاد نمیکنند. Viatris و متا اکنون هم شرکتهای بسیار سودآوری هستند، اما شهرت آنها به شدت کاهش یافته است.
فیسبوک زمانی این موضوع را متوجه شد که پروژه ارز دیجیتال خود به نام Libra Diem را راهاندازی کرد و بلافاصله شکست خورد. آنها از میزان پایین اعتبار خود آگاه بودند، و به همین دلیل تصمیم گرفتند که این پروژه را به عنوان یک کنسرسیوم تبلیغ کنند، ولی در تحت تأثیر قرار دادن افکار عمومی چندان موفق نبودند. شرکا شروع به کنار رفتن از پروژه کردند و حتی تغییر نام تجاری نیز برای نجات آن کافی نبود.
# مورد گوگل
یکی دیگر از شرکتهای بزرگ عرصه فناوری با مشکل مشابه در شهرت بد، گوگل است. در نوامبر 2019، گوگل Stadia ، یک سرویس بازی بر روی فضای ابری را راهاندازی کرد. این پروژه بلافاصله با موجی از بدبینی مواجه شد و خب، محصول موفق بودن این پروژه کنسل شد. برای درک بهتر این موضوع، به killedbygoogle.com مراجعه کنید. مردم به پرداخت هزینه برای بازیهایی که تحت کنترل گوگل قفل (پولی) میشوند، اعتمادی نداشتند. چرا که به خود گوگل اعتماد نداشتند و فکر نمیکردند گوگل این سرویس را برای چندین سال فعال نگه دارد. گوگل تلاشهای زیادی کرد تا محصول خود را به یک محصول موفق تبدیل کند، اما همچنان مردم به آن بدبین بودند.
خب اگر حیوانی مثل یک اردک راه میرود، احتمال این که آن حیوان همان اردک باشد زیاد است. در اواخر سپتامبر 2022، گوگل اعلام کرد که Stadia را تعطیل میکند. این یک پیشبینی آسان بود. یکی از مهمترین دلایل این تعطیلی، استقبال پایین کاربران بود. و این بر بیاعتمادی کاربران صحه گذاشت.
اگر نگرانیهای مربوط به حریم خصوصی، انحصار اندروید و هزینههای بالای App Store نبود، اکنون شهرتی بسیار بدتر از این داشت. گوگل در روزهای ابتدایی خود عبارت «آدم بدی نباش» را سرلوحه کار خود قرار داده بود، اما اکنون چندان هم آدم خوبی به حساب نمیآید!
این کار اینقدرررر هم سخت نیست!
برخی از استراتژیهای رشد، نیازمند «عقل سلیم» هستند. من این جمله را در نقلقولهای طلایی خود قرار میدهم زیرا چشمانداز و پسزمینه در تولید یک محصول موفق، بسیار مهم هستند. به عنوان مثال، فیسبوک کشف کرد که نسخه تعدیلیافته برنامه فیسبوک، یعنی FaceBook Lite ، قادر به رشد در کشورهای در حال توسعه است. به عنوان مثال مردم کشور هند، کشوری که بیشترین کاربر را در فیسبوک دارد، درآمد ماهیانه متوسط 200 دلار دارند. متوسط دستمزد ماهیانه در آمریکا، 54.000 دلار است. بنابراین افرادی که برنامههایی با دادههای کمحجم دارند، احتمالاً برنامههایی کممصرفتر را ترجیح میدهند. زیرا هزینه کمتری برایشان دارد.
مثال دیگر، راهاندازی drama توسط Microsoft Xbox One است. مایکروسافت در ابتدا برنامهریزی کرده بود که Xbox One را ملزم کند که هر ساعت به مایکروسافت متصل شود تا گیمر بتواند به بازی کردن ادامه دهد. این موضوع و همچنین حذف قابلیت استفاده از بازیهای نسخههای قدیمی Xbox، آنقدر واکنش شدیدی را به همراه داشت که مایکروسافت از این ایده عقبنشینی کرد. انگار این ایده به این خاطر بود که مردم شهر ردموند (محل دفتر مرکزی مایکروسافت) به قدری به دسترسی ثابت و آسان به اینترنت عادت کرده بودند که کارمندان مایکروسافت ناخودآگاه تصور میکردند که زندگی مشتریانشان در سرتاسر دنیا نیز همینگونه است!
داشتن یک نمای کلی از طراحی محصول برای تبدیل به یک محصول موفق، به جلوگیری از سناریوهایی مانند این کمک میکند. قبل از طراحی محصول، به مشتریان خود توجه کنید.
دادهها مهمترین چیز هستند!

دادههای خود در زمینه کاربرد محصول را به دقت تجزیه و تحلیل کنید. این که مردم چگونه از آن استفاده میکنند؟ آیا یک ویژگی کوچک میتواند پراستفادهترین قسمت محصول شما باشد؟ اگر محصول شما یک برنامه فروشگاه اینترنتی است، اکثر کاربران شما در چه صفحهای از برنامه خارج میشوند؟ آیا آنجا مشکلی وجود دارد؟
اطلاعات جمعآوری شده در این مرحله، میتواند برای تصمیمگیری در مورد تغییرات به منظور تولید یک محصول موفق کمک کند. با این حال، هنگام تجزیه و تحلیل دادهها مراقب باشید. علیت همیشه با همبستگی برابر نیست. همچنین کاربران خود و انواع آنها را بشناسید. به عنوان مثال، افراد زیادی هستند که ساعتها در شبکههای اجتماعی هستند اما چیزی پست نمیکنند. افرادی هستند که هر روز پست میگذارند اما ممکن است کمتر از یک ساعت در روز آنلاین باشند. هر دو دسته مفید هستند. در حالت ایدهآل برای ایجاد یک محصول موفق، سعی نکنید فقط مشکل کسانی که زمان کمتری از برنامه شما استفاده میکنند را حل کنید. البته اگر این مشکل خاص آن دسته از کاربران نباشد.
یکی از مهمترین و در عین حال دشوارترین ابزارهای ایجاد یک محصول موفق، دریافت فیدبک مستقیم از کاربران است. فیدبک کاربران میتواند به شما در برنامهریزی کمپینهای بازاریابی کمک کند. این باعث میشود شما بدانید که باید روی چه چیزی تمرکز کنید و چه مخاطبی را هدف قرار دهید. فیدبک کاربرن همچنین میتواند به شما کمک کند تا بدانید چه ویژگیهای جدیدی را باید پیادهسازی کنید.
هنگامی که در حال تست کردن ویژگیهای جدید در محصول خود هستید، توصیه میشود که آنها را به تدریج معرفی کنید. سعی کنید کمتر تغییرات بزرگ داشته باشید. این به جلوگیری از اشتباه کمک میکند.
رابطه محصول و کیفیت

در اینجا سؤالی وجود دارد که بسیاری از کارآفرینان باید قبل از شروع کار بر روی یک پروژه، باید از خود بپرسند:
آیا نیازی هست که محصول شما وجود داشته باشد؟
تلاش برای قابل استفاده کردن یک محصول، و پرزنت کردن یک محصول بیهوده به عنوان یک محصول موفق، ایده خوبی نیست. شاید بهتر باشد که به طور جدی در نظر بگیرید آیا صرف زمان و هزینه برای این محصول ایده خوبی است یا خیر.
بازار اولیه شما ممکن است کل بازار هدف شما نباشد. برای مثال فیسبوک با هدف قرار دادن دانشجویان یک دانشگاه در ایالات متحده شروع به کار کرد. اگر میخواهید رشدتان را به سمت بازار بزرگتری هدایت کنید، در استراتژی و محصول خود چیزی را باید تغییر دهید.
اگر احتمال پیوت (زمانی که نیروی عرضه یا تقاضا، یکی بر دیگری قالب شود) وجود دارد، سعی کنید این اتفاق سریعتر بیفتد. این امر به جلوگیری از صرف منابع زیاد برای بازاریابی یک محصول کمک میکند، تا مدتی بعد بتوانید آن را به طور قابل توجهی تغییر دهید. البته مواردی مثل نتفلیکس وجود دارند که در بلوغ کامل، تغییرات مد نظر خود را اعمال کردند. ولی شرکتهای جدید ممکن است نتوانند از پس هزینههای تغییرات برآیند.
# مورد ناتیفیکیشنهای اپلیکیشن موبایل
بسیاری از توسعهدهندگان اپلیکیشنهای موبایل اکنون میدانند که یادآوری از طریق ناتیفیکیشن برای استفاده از برنامه، میتواند به افزایش تعامل کمک کند. با این حال این احتمال وجود دارد که کاربران از ناتیفیکیشنها کلافه شوند. در حالت ایدهآل، باید تنها زمانی ناتیفیکیشنها برای کاربران استفاده شود که نکته بسیار مهمی به آنها یادآوری شود. به عنوان مثال، کالایی که به دنبال آن بودند در انبار شارژ شده است. اگر این مورد رعایت نشود، این خطر وجود دارد که برنامه شما از یک محصول موفق به یک محصول مزاحم تبدیل شود و از اپ استورها حذف شود.
اولین بازخوردها بسیار کلیدی هستند. اپلیکیشنهای موبایل زیادی وجود دارند که فقط یک بار دیده میشوند و سپس برای همیشه فراموش میشوند. به همین ترتیب، وب سایتهای زیادی وجود دارند که کاربران به محض ورود به آنها، ترکشان میکنند. تحت تأثیر قرار دادن مخاطب در اولین تلاش، بسیار مهم است. حتی اگر این بازدیدکنندگان مخاطب هدف شما نباشند، تحت تأثیر قرار دادنشان میتوانند منجر به دهان به دهان گشتن شهرت محصول شما و در نتیجه، تبدیل آن به یک محصول موفق شود.
ارگانیک باشید!

ایجاد یک محصول موفق و وایرال شدن سریع آن، یک رویا است. هیچ چیز مانند تماشای یک محصول نیست که دیگر هیچ نیازی به بازاریابی ندارد. این شبیه به حسی است که والدین یک کودک دارند، وقتی که خود کودک توانایی مراقبت از خود را به دست میآورد.
و برخلاف کودکان نوپا، محصولات گاهی اوقات بر اثر بازاریابی، به موفقیتهایی در ابعاد جادویی دست پیدا میکنند. خواه این عمدی باشد یا نباشد. با این حال وایرال شدن یک محصول میتواند به هر دو صورت کار کند، و زمانی که چیزی وایرال شود، کنترل آن سخت است.
# مورد Fallout76
به عنوان مثال، راهاندازی بازی ویدئویی Fallout 76 را در نظر بگیرید. یک بازی مورد انتظار از یک فرانچایز با میلیونها طرفدار. با این حال، بازی با مشکلات متعددی روبرو بود. از باگهای طراحی گرفته تا مشکلات راهاندازی. هواداران راضی نبودند و اعتراضات به این بازی، مثل بمب در اینترنت منفجر شد. نتیجه این شد که حتی کسانی که گیمر نبودند، از مشکلات این بازی شنیدند. این چیزی نیست که ما بخواهیم برای محصولمان اتفاق بیفتد.
شایان ذکر است که امروزه در عصر بازاریابی = دیجیتال مارکتینگ، دنیای واقعی هم مهم است. بله، بخش زیادی از دنیای واقعی شامل سر افرادی است که به صفحه نمایش موبایلشان چسبیده است، اما تبلیغات دهان به دهان همچنان یک ابزار رشد ارگانیک قدرتمند است. (رشد ارگانیک در این مرود رشدی است که بدون تلاشهای بازاریابی پولی به دست میِآید). گفتگوهای حضوری به احتمال زیاد قانعکنندهتر از پیامهای آنلاین هستند. به همین دلیل، برای عرضه یک محصول موفق، کانالهای آفلاین (چه از طریق دوستان و چه از طریق نمایندگان فروش) را هم در پس ذهنتان داشته باشید.
به دست آوردن مشتریان جدید از طریق مشتریان فعلی، یک روش مؤثر است. گاهی اوقات تشویق مشتریان خود از طریق ارائه برنامههای referral که کاربران با معرفی و تبلیغ محصول به دوستان خود، از مزایایی برخوردار میشوند، ارزش توجه کردن را دارد.
حالا مراقب باشید!

در واقع، هیچکس دانای کل و یک متخصص تمام عیار در زمینه کسب و کار نیست. بنابراین، تمام توصیههایی که دریافت میکنید را ارزیابی کنید. بله، حتی این توصیه را.
Leave feedback about this