متن پیش رو، نامهای است خطاب به افرادی که مدام درباره درست یا غلط بودن کارشان، و احتمال شکست خوردن در آن از خود سوال میکنند.
من همیشه وب سایت و انجمن ردیت Reddit را برای خواندن ایدههای مربوط به تولید محتوا چک میکنم. چند روز پیش، در ساب ردیت Subreddit به سوالی برخوردم. این سوال برای چند روز ذهن مرا درگیر کرد، تا زمانی که کاری در راستای آن انجام دادم.
این سوال ذهن مرا به خود درگیر کرده بود، چرا که در زمانی آن را دیدم که گیج و گنگ بودم. آیا باید پس از یک سال باز هم حرفه خود را تغییر دهم؟ ببینید: من مسیر شغلی خود را در حرفه معماری آغاز کردم؛ سپس به تولید محتوای آزاد وارد شدم و پس از آن مشغول کار سئو شدم. همه اینها در عرض یک سال اتفاق افتاد. با این حال ممکن است به زودی مشغول تحصیل شوم تا پس از تمام خودآموزیهایی که داشتهام، به طرز جدی تری وارد حرفه برنامهنویسی وب شوم.
بنابراین وقتی پست مذکور را دیدم. نمیتوانستم این سوال را از خودم نپرسم: اگر من شکست خوردم چه؟ اگر من هرگز به اندازه کافی در کارم حرفهای نشوم و نتوانم هزینههای لازم برای حفظ زندگیام را به دست آورم چه؟
پاسخهای مفید در ساب ردیت را خوانم. روزها گذشت و این سوال تا زمان نوشتن این مقاله، همچنان در ذهن من ادامه یافت.
در حال حاضر، این متن نسخهای است برای همهی مایی که به تازگی کشف مسیر شغلیمان را شروع کردهایم؛ چه کسانی که به تازگی یک استارت آپ راه اندازی کردهاند، چه کسانی که تغییر شغل دادهاند و چه کسانی که در شغلشان کارآموز اند و در مرز باریکی از خوشبینی و ناامیدی قرار گرفته اند.
آزمون و خطا هیچ اشکالی ندارد
قبل از همه چیز، زنده باد بر شما که در تلاش هستید چیزی بیشتر از آن چه که دارید به دست بیاورید.
اگر شما بیست و پنج سال سن دارید، این بدین معناست که بیست و پنج سال بر روی زمین زندگی کرده اید و برخی بدیهیات برای شما واضح است. برای مثال زنبورها و مارها نیش میزنند و یک حوض پر از کروکودیل، مکانی خطرناک برای بازی کردن است. بنابراین انتظار نداشته باشید که کاری احمقانه انجام دهید و نتیجه متفاوتی برای شما حاصل شود. شما مجبور نیستید با توصل به امدادهای غیبی، کورکورانه حرکت کنید؛ در عوض، با آگاهی بر درصد ریسک، موانع و مزایایی که یک کار میتواند داشته باشد انتخاب میکنید. اگر هم در کاری شکست خوردید و از آن درس کافی گرفتهاید، به عقب برگردید و دوباره امتحان کنید.
در برخی موارد در مسیرتان، با افرادی مواجه میشوید که تنها به امروز خود میاندیشند. اشخاصی که به دنبال کمترین ریسک هستند و شما را به خاطر رویاپرداز بودنتان دیوانه میدانند.
محدودیتهای درونی
اگر پرسش دائمی از خود برایتان یک مشکل است، بدانید که مشکل خوبی است. خوددرگیری شدید ذهن بهتر از آن ندای درونی است که شما را در منطقهی امن خود نگهمیدارد. میدانید چرا؟ این محدودیتهای درونی، همه جا با شما هستند. حتی زمانی که خوابید.
چیزی که باعث میشود شما این سوال را از خود بپرسید، که اگر من شکست بخورم چه میشود، ترس از سفر طولانی در جاده ایاست که ممکن است شما را به مقصد جذابی نرساند.متاسفانه، این یک بازی نیست. خوشبختی به عنوان پاداشی برای تلاشهایتان وجود دارد، اما تضمینی بر همیشگی بودن آن نیست. و شما، فقط خود شما، نه والدین و جامعه شما، باید قضاوت کنید که خوشبختی برایتان به چه شکل و در چه چیزی است؟ پس از فارغ التحصیلی از کالج یا دانشگاه، ممکن است متوجه این حقیقت شوید و از خود بپرسید، که بعدش چه میشود؟ وقتی شما برای نخستین بار شغلی به دست میآورید، دوباره و دوباره این سوال را از خود میپرسید؛ تا زمانی که مرگتان برسد. بعدش چه میشود؟ بعدش چه میشود؟
شما به تنهایی خواستههایتان و چالشهایی که ممکن است با آنها روبرو شوید را میشناسید
هیچکس ایدهای بینقص درباره چیستی زندگی ندارد. یک زندگی ایدهآل تنها زمانی ایدهآل به نظر میرسد که تبدیل به خاطره شده باشد. در یک زندگی خوب، بسیاری از ساعات روز معمولاً خسته کننده و بیش از حد عادی به نظر میرسند. زندگی در بهترین حالت خود همچنان شامل بخشهای روزمرهای مثل غذا خوردن و دستشویی رفتن است. پس مهمترین سوالی که در مسیر کار یا در حین انجام دادن یک پروژه میتوانید از خود بپرسید این است: در پس این اعمال خستهکننده چه چیزی انتظار مرا میکشد؟
این تجربه چه ارزشی دارد؟
من در هر لحظه از زندگیام، این را میدانم که به دنبال چه آینده، استارت آپ و چه پیشرفتی هستم. این از پیاده روی در سطح شهر و جستجو برای انتخاب یک رستوران متفاوت نیست. با این حال، این حقیقت به سادگی غذا خوردن نیست. آیا این تجربه ارزش انجام دادنش را دارد؟ آیا آن را توصیه میکنم؟ وقتی به اهدافمان نزدیک میشویم، میتوانیم بگویم که واو! این تجربه عالی بود. زندگی شما بیش از این که یک هدف نهایی داشته باشد، یک مقصد نهایی دارد. درنگ کنید و از خودتان بپرسید آیا از این سفر لذت میبرم؟ آیا به جایی که میخواهم برسم خواهم رسید؟
من نوع زندگی که میخواهم داشته باشم را میدانم. شما هم میدانید. این برای من شامل دورکاری کردن، ساختن همه چیز، درک محدودیتهایی که در پی خلاقیت ایجاد میشود، شکستن قوانین و بازی کردن با همه این چیزها است.
من در اوایل سال 2021 شروع به یادگیری سئو کردم، چرا که این شغل میتواند همزمان شامل کار در خانه و سفر کاری، آموختن و کار کردن باشد و این برای من بسیار جذاب بود. هنگای که کار شما بخشی از لایف استایل شما باشد، به تعادل رساندن کار و زندگی آسان و جذاب به نظر میرسد.
من نوع تجربه کاری که میخواستم را میدانستم، و تصمیم به انجام دادن آن گرفتم. مثل کاری که شما انجام میدهید یا میخواهید انجام دهید. امیدوارم که همه چیز برای من به درستی کار کند.
اما اگر شکست خوردم چه میشود؟
شکست خوردن همواره سخت است. دایره تعریف من از شکست، کوچک و تقریباً غیر ممکن است. وقتی این کلمه را میشنوم، ذهنم به سمت از دست دادن تمام دارایی و کارتن خوابی میرود. بنابراین، ریسکپذیری بالای من، باعث پسانداز نکردن میشود که باعث میشود کنترل برخی اتفاقات در برخی موارد از دست من خارج شود. با این حال، احساسات همچنان وجود دارند.
اگر این سوال هنوز هم ذهن شما را به خود درگیر کرده است، که چه میشود اگر شکست بخورم؟ سعی کنید تصویر ذهنی خود از شکست را مشخص کنید.
آیا من هیچ شغلی به دست نمیآورم؟ آیا مجبورم دائماً شغل عوض کنم؟
پس این بدان معناست که من هنوز تشنه موفقیت نیستم.
آیا من ثروتمند نیستم؟
پس سعی خواهم کرد که ثروتمند باشم. من یک زندگی کامل برای رسید به آن پیش روی خود دارم، و آموختنِ کارها موتور محرک من است، پس روی آن زمان گذاشته و سرمایهگذاری میکنم.
من میتوانم بین یک مسیر با ریسک بالا (که به همه ابعاد و جوانب آن آگاه هستم) و یک مسیر امن تر، یکی را انتخاب کنم، که دومی نمیتواند منجر به از دست دادن همه چیز شود.
تعریف شما از شکست چیست؟
احتمالاً شما شکست را بر اساس تعاریف عمومی در جامعه تعریف میکنید.
- ثروتمند نشدن.
- نرفتن به صدر لیست 30 تایی فوربس قبل از 30 سالگی.
- ناتوانی در فروش ایدههای استارت آپی به سرمایهگذاران.
اما چه میشود اگر معنای شکست چیز دیگری باشد؟ چیزی شخصیتر از موارد بالا؟
اگر شکست به معنای استفاده نکردن از درآمدی که دارید باشد چه میشود؟
اگر تعریف شما برگرفته از اتفاقی در گذشته شما باشد چه؟ شاید زمانی اتفاقی برای شما افتاده که نمیخواهید این اتفاق مجددا برایتان تکرار شود.
فارغ از همه اینها، زندگی پر از رمز و راز است. شما نمیتوانید همه چیز را به طور دقیق پیشبینی کنید، اما میتوانید قایق خود را با این امید برانید که مقصد نهایی شما مقصدی مطلوب است.
تعریف شکست و موفقیت در شرایط شما
اشتباه نکنید. موارد لیست بالا نمونههایی از شکست هستند؛ اما تعریف من از شکست در طول سالها تغییر کرده است. این تعریف شامل منفعل بودن و نشستن در یک جا بدون انجام هیچ کاری، از دست دادن تمام پول، و متمرکز شدن تمام زندگیام در یک مکان خاص میشود.
- تعریف شما از شکست چیست؟
- آیا عنوان این مقاله این است: اگر شکست بخورم چه میشود؟
- اگر شکست بخورید، آیا میتوانید تصویری جامع از آن داشته باشید؟
حالا وقت آن است که یک پلن بی برای خود بچینید؛ و پیشنهاد من این است که این پلن شامل کارهایی باشد که اکنون هم بتوانید انجام دهید. من (هنوز) در هیچ استارت آپی نیستم، و شاید نتوانم به شما مشاورههای بزرگ و ارزشمندی بدهم، اما امیدوارم نوشتن به من کمک کند.
توصیه برای چیدن پلن
- هر کاری را به بهترین نحوی که میتوانید انجام دهید. در کار غرق شوید، این تجربه همیشه میتواند درهای جدیدی را برایتان باز کند.
- در مشاهده عموم کار کنید و در قبال آن مسئولیتپذیر باشید. اجازه دهید مردم ببینند چه کاری انجام میدهید. اگر میزان اشتیاق دیگران برای کمک را مشاهده کنید، شگفتزده خواهید شد. این در صورتی اتفاق میافتد که دیگران میزان اشتیاق شما را تحسین کنند.
- مهارتهای نرمافزاری و سختافزاری به دست آورید. درگیر فعالیتهایی شوید که برای جامعه و زندگیای که میخواهید داشته باشید ارزشمند باشد.
- به تنهایی کار نکنید. کار گروهی درصد ریسک را کاهش میدهد. در کار گروهی، شما همگی در برد و باخت سهیم هستید. زمانی که مسیر سخت میشود، ذهن دو نفر بهتر از یک نفر کار میکند. هنگامی که با افراد باهوش و موفق کار میکنید، تفکر و سبک زندگی آنها ناخودآگاه وارد زندگی شما میشود. بنابراین زمانی که میخواهید یک تیم بسازید، افراد باهوش، با انگیزه و علاقهمند به این مسیر را جذب کنید.
- با همه اینها اگر میتوانید، به تنهایی کار کنید.
و هنگامی که این سوال، که اگر شکست بخورم چه میشود، در لایههای تاریک ذهن شما باز شد، این نشانه ایاست بدان معنی که اگر به دل این کار بروید، در انتهای مسیر اتفاقی بزرگ انتظار شما را میکشد.
Leave feedback about this