به عنوان یک سازنده محصول و توسعه دهنده ایده استارت آپی، من تمام وقتم را صرف ساختن چیزها میکنم. این چیز میتواند یک خبرنامه، محصول، یا پکیج آموزشی برای ساخت محصولات تکنولوژیک باشد که با استفاده از تکنیک MVP سریعم ساخته میشود.
این پست یکی از مجموعه پستهای ما در حوزه استارت آپ است که مباحثی چون کسب درآمد از مالکیت معنوی استارت آپ، استراتژیهای استارت آپ، سرمایهگذاری خطرپذیر، استارت آپهای یونیکورن، تیپهای شخصیتی مختلف در محیط کار و استراتژی هالتر برای مدیریت بدهی فنی را پوشش میدهند.
بسیاری از استارت آپها و ایده های استارت آپی خیلی سریع شکست میخورند. زیرا علائمی که شکست خوردن محصول را نشان میدهد، تشخیص نمیدهند و به اضافه کردن قابلیتهای جدید به آن ادامه میدهند. اگر علائم هشداردهنده را زود تشخیص دهید، میتوانید از تولید محصولاتی که هیچ خواهانی ندارند، اجتناب کنید. در این پست، توضیح خواهیم داد که چگونه بفهمیم وقت آن است که یک ایده استارت آپی را تغییر دهیم یا از بین ببریم.
عامل 1 – ریسکی ترین مفروضات باطل
ساختن یک محصول یا ایده استارت آپی، بدون آزمایش فرضی میتواند منجر به شکست شود. ریسکی ترین مفروضات، عوامل مهمی هستند که میتوانند استارت آپ شما را نابود کنند. بنابراین باید در مرحله ایده پردازی و قبل از تولید محصول، آزمایش شوند.
با تست کردن محصول پیش از تولید انبوه، میتوانید تشخیص دهید که آیا راه حل شما برای مشتریان جذاب است یا خیر.
اگر تستها نشاندهنده این هستند که مشتریان به راه حل شما هیچ اهمیتی نمیدهند، یا مشکلی که شما حل میکنید اصلاً ارزش حل کردن ندارد، وقت آن است که ایده استارت آپی خود را از بین ببرید.

مثال:
فرضیه مشکل: عدم تنوع در ویژگیهای محصول طبیعی
بازخورد کاربر: فقدان گزینههای مقرون به صرفه برای مشتریان مشکل بزرگتری نسبت به عدم تنوع است.
در مرحله بعد باید چه کاری کرد: روی حل مشکل بزرگتری به نام مقرون به صرفه نبودن تمرکز کنید. اگر فرضیه مربوط به مشکل عدم وجود نمونههای مقرون به صرفه تأیید شود، ایده استارت آپی خود را در این جهت بسازید.
عامل 2 – این محصول نمیتواند ارزشهای جذابی را به کاربران ارائه دهد
تمایز در بازارهای رقابتی مانند بازار محصولات کشاورزی، تجارت الکترونیک، کالاهای مصرفی با رشد سریع و خدمات حمل و نقل، از اهمیت بالایی برخوردار است.
هر چه ارزش یک محصول بیشتر باشد، احتمال اینکه بتوانید متمایز از دیگران شوید، کسب درآمد کنید و یک کسب و کار سودآور بسازید بیشتر است.
مشتریان تنها در صورتی برای راه حل شما پول پرداخت میکنند که ارزش ارائه دهد. در اینجا روشهای مختلفی به منظور ارزشآفرینی برای کاربران وجود دارد:
روشهای مختلف ارزشآفرینی
ارزش کاربردی: یک محصول با در نظر گرفتن ویژگیها، مزایا، کاربرد و عملکرد خود تا چه حد مشکل کاربر را حل میکند؟
ارزش پولی- این محصول یا ایده استارت آپی چگونه میتواند در کاهش هزینهها به مردم کمک کند. به عنوان مثال محصولی که باعث کاهش هزینهها و دریافت کیفیت بیشتر با پول کمتر میشود.
ارزش عاطفی: پس از استفاده از این محصول، چه احساسی به شما دست میدهد؟
ارزش اجتماعی: این محصول چگونه موقعیت اجتماعی یا نفوذ یک فرد را در حلقه نزدیکان یا جامعه شغلی خود بالا میبرد؟

مثال:
وضعیت: شما برای اپلیکیشن موبایل no-code خود، کاربرانی دارید. اما به دلیل نیاز به گسترش ویژگیهای محصول و ساختن آفرهای پولی برای کاربران، باید کسب درآمد کنید.
چرا جواب نمیدهد: با در دسترسقرار گرفتن انواع نرم افزارها، انتظارات افزایش مییابد. مشتریان تنها زمانی برای یک محصول هزینه بیشتری میپردازند که ارزش بیشتری نسبت به رقبایش ارائه دهد.
چه باید کرد: به دنبال جذب منابع اضافی (فنی، سرمایه، تخصص) برای توسعه محصولاتی باشید که میتواند ارزش قابل توجهی را به کاربران ارائه دهد. اگر هدف شما تبدیل شدن به یک کسب و کار فردی/لایفاستایل است، روی ایدههای قابل قبولی کار کنید که میتوانید از آنها درآمدزایی کنید و در عین حال، ارزش زیادی برای کاربرانتان ایجاد کنید.
عامل 3 – عدم تناسب محصول یا ایده استارت آپی با بازار
زمانی که محصول شما با بازار تناسب نداشته باشد، بعید است که در بلندمدت پایدار شود. این به خاطر این است که …
در بازار هدف شما، مشتریان کافی برای خرید این محصول وجود ندارد
یعنی مشتریانی که در مورد محصول شما هیجانزده میشوند، کافی نیستند. بنابراین نیاز به بازاریابی پولی دارید و هزینه جذب مشتری برایتان افزایش مییابد.
تناسب محصول یا ایده استارت آپی با کانال/بازار کافی نیست
کانالهای بازاریابی برای شما تأثیری ندارند، زیرا محصول با بازار هدف شما همخوانی ندارد.
به دلیل کمبود مشتریانی که از ایده استارت آپی یا محصول شما رضایت داشته باشند، مشتری ثابت زیادی ندارید، که این امر منجر به فروش پایین و درآمد کم میشود.

مثال:
وضعیت: شما یک بازار آنلاین برای خرید و فروش کتانیهای دست دوم ایجاد کردهاید. و مشتریان شما در یک بازار هدف کوچک، پول کافی را دارند. با این حال، شما تلاش میکنید که ایده استارت آپی خود را برای یک بازار بزرگتر گسترش دهید.
چرا جواب نمیدهد: این محصول قابل صادرات به شهرها و کشورهای دیگر نیست و فروش و درآمد بالقوه در بازارهای بزرگتر برای شما بسیار محدود است. رشد آهسته و نرخ نگهداری پایین نیز نشاندهنده عدم تناسب محصول با بازار است.
در مرحله بعد چه باید کرد: کسب و کارتان را برای تمرکز بر یک محصول یا بازار متفاوت متمرکز کنید. به عنوان مثال، کتگوریهای محصولات دیگر با پتانسیل فروش مجدد بالاتر را کاوش کنید و مخاطبان وسیعی را برای کسب درآمد و پتانسیل رشد بیشتر هدف قرار دهید.
نتیجهگیری
- اصلاح یک محصول یا ایده استارت آپی، به معنای تغییر مسیر آن برای پاسخگویی بهتر به نیازهای بازار است. در حالی که از بین بردن یک ایده به معنای متوقف کردن توسعه آن و تغییر کامل به یک ایده جدید است.
- شنیدن بازخورد مشتری، تجزیه و تحلیل دادهها و تسلط بر نیازهای بازار برای جهتدهی به محصولتان، امری ضروری است.
- شما با ایده استارت آپی یا محصول خود ازدواج نکردهاید. در واقع، بنیانگذاران شرکتهای بزرگ هم در صورت نیاز، بدون اینکه چشماندازشان را رها کنند، ایده خود را تغییر میدهند. به عنوان مثال Slack در ابتدا به عنوان یک پلتفرم گیمینگ توسعه داده شد که در ادامه نتوانست به این مسیر ادامه دهد.
- تست سریع محصول یا ایده استارت آپی، بسیار مهم است. زمانی که قابلیتهای خاص محصول با مشتریان هدف متناسب نیست، عامل نارضایتی مشتری را شناسایی کنید و موانع جلب توجه او را تشخیص دهید.
- از ساخت محصولات جدید در بازارهای رقابتی، ابایی نداشته باشید. Lyft و Uber دو رقیب در حوزه تاکسی اینترنتی هستند، اما با ایدههای تجاری متفاوت، خود را از یکدیگر متمایز کردهاند.
Leave feedback about this